سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرجوردوست داری!

عشق خاکی همین است

زود می آید.بیصدا می آید.در یک نگاه می آید.بدون آنکه بفهمی...

اگر به مغزت برود میتوانی کنترلش کنی اما اگر به قلبت برود خانمانت را بر می اندازد.بازیچه اش می شوی.پرواز یادت نمیدهد رسم پرواز را هم فراموش میکنی! بالهایت را قیچی میکند و این برای تو یعنی نابودی. یعنی زمینی بودن. عشقت را ارزان نفروش! معشوق آسمانی ات را با هیچ معشوقی عوض نکن. همین بس که برای دیدنش باید سرت را به سوی آسمان بگیری. پس سرت را بالا بگیر...معشوقت از همه بالا تر است.

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/29ساعت 9:16 عصر توسط نگار نظرات ( ) | |

رسم زندگی این است.یک روز کسی را دوست میداری و روز بعد تنهایی.به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده است. مثل یک مهمانی که به آخر میرسد و تو به حال خود رها میشوی.چرا غمگینی؟ این رسم زندگی است...


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/29ساعت 9:4 عصر توسط نگار نظرات ( ) | |

در این نوع تست 10 سوال طرح شده که شما باید پس از خواندن هر سوال از سوالات زیر در زمان فقط 5 ثانیه به آن جواب صحیح بدهید. در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد. فقط مراقب باشد سادگی سوالات شما را فریب ندهد!

1- بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟

2- اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟

3- من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟

4- عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟
5- مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟

6- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟

7- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟

8- اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟

9- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟

10- اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست مجاز به نسبت سطح هوش :
7 تا و بیشتر، دانش آموز دبستان
6 تا، دانش آموز دبیرستان
5 تا، دانشجو
2 الی 3 تا، استاد دانشگاه
1 تا، مدیران ارشد
و 0 تا، مسلما شما که از IQ بسیار بالایی برخوردار هستید!


.

.

.

.

.

.

.

.
 

 پاسخ تست ها :
توضیح اینکه برای مشاهده پاسخ تست ها لازم است کلیدهای CTRL + A را بر روی کیبورد فشار دهید یا نوشته های زیر را Select کنید تا نمایان شوند!

1- تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند.
2- یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را درساعت 1/5 و بعدی را در ساعت 2 می خورید).
3- ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت 9 شب است.
4- حاصل 70 است (تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است).
5- کاملا روشن است که او همان 9 گوسفند را خواهد داشت.
6- بدون کبریت روشن کردن هیچ کدام از آنها مقدور نیست.
7- سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد و در آنجا همه خرس ها سفیدند.
8- همان2 سیب.
9- هیچ(حضرت نوح بود نه حضرت موسی)


نوشته شده در دوشنبه 90/4/6ساعت 11:2 عصر توسط نگار نظرات ( ) | |

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
 امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم  !!!!!
     وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید


نوشته شده در یکشنبه 90/3/22ساعت 2:42 عصر توسط نگار نظرات ( ) | |

 خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد.

خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد.

قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده

 می کنم.

خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر

آرزویی که برایت برآورده کردم، ?? برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم!

خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد.

آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم.

قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت ?? برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر

بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی.

خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده

شد.

بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت ?? برابر ثروتمند تر می شود و

 ممکن است به زندگی تان لطمه بزند.

خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند دشد.

آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد.

خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!

نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین.

قابل توجه خواننده های مونث؛ اینجا پایان این داستان بود. لطفاً ادامه را نخوانید! و کلی با خودتون کیف کنید اما !


..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
مرد دچار حمله قلبی ده برابر خفیف تر از همسرش شد.


نوشته شده در یکشنبه 90/3/22ساعت 12:29 عصر توسط نگار نظرات ( ) | |


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت